Something like Nothing
این روزها نوشته های ِ خالی ترم می کند ، انگار که کلمه ها ته کشیده باشند !
به کلمه های ِ نیم سوز ِ توی ِ دفترم نگاه که می کنم ، دلم می گیرد ، دل آنها هم از من !
توی ِ سرم یک خط های ِ موهومی تاب می خورد ،
من شبیه شان می کنم به نقاشی ، ولی کلمه اند هنوز ، فقط آب رفته اند ... .
تو یک بهانه ای فقط ، بهانه ای که نا بجاست ،
برای ِ چشم های ِ من ، که خیره سوی ِ ناکجاست ...
*:) خنده رو لب نوشت : بعضی چیزها هیچ طوره عوض شدنی نیست :
یکی اش همین لبخند ِ گوشه ی ِ لبم ، که مهمان ِ هر نی نی و خانمی است .
عادت است دیگر ، بودنش ، خودسری اش ، امید بخشیدنش ...
یک جورهایی یک مدتی است که خیلی خیلی خیلی زیاد همه چیز خوب است *:)
بس که خداجونم ، دوستای ِ عزیزتر از جونم و فرفره مویمان ، هوام رو دارند *:)
نظرات شما عزیزان: